#چشمان_سرد_پارت_36

همچین این حرفم روباحالت عصبی گفتم که آرادبرگشت ونگام کردوگفت

-چته تو؟

-هیچی !من رفتم یه نوشیدنی بخورم

به سرعت رفتم طرف قسمت پذیرایی!احتیاج به یه چیزخنک داشتم

...

طنین





همینطورکه لباسام روددرمیاوردم سیستم موسیقی اتاقم روروشن کردم امشب شب خوبی بوددلم بازم آهنگ شادمیخواست

امشب واقعاخوب بودالبته اگه ازاون سام چسبونک واون پسره ازخودراضی فاکتوربگیرم!

بیچاره طرلان چقدرسرمن حرص خوردهمش میگفت

-چرادرخواست همه روردمیکنی؟خوشگل کردی اومدی حرص دربیاری؟؟کارت خنده داره!

واقعاواسه خودم هم باعث خنده شده بودبااون تیپ وقیلفه وردکردن درخواست همه مثل این دخترای نچسب وعقده ای شده بودم!اماخوب چکارکنم؟اینجوری خودم راحت ترم!طرلان هم توقعی داره من برم بااین موجودات نچسب بر*ق*صم!که چی؟دوباره یه احمق دیگه روواردزندگیم کنم!نه محاله من دوباره اشتباه کنم!

هی!نگاهی به ساعت انداختم!وای ساعت دوئه!برم بخوابم که فردابیدارنمیشم واین غول بی شاخ ودم هم که دنبال اینه ازمن آتوبگیره!احمق!دستگاه روخاموش کردم وهنوزسرم به بالشت نرسیده بودخواب رفتم!

...

آریا





نگاهی به پرونده انداختم اطلاعاتمون خیلی ناقص بودمیدونم چرانفوذیمون کاری انجام نمیداد؟!بهتره بچه هاروخبرکم تاهرچه زودترکارمون روشروع کنیم

-همتی!

-بله قربان

-به سرگردامینی بگوبیاد

احترام گذاشت وباگفتنبله قربان رفت هنوززمانی نگذشته بودکه دربی هوابازشد

-بنال





-زهرماراین چه طرزحرف زدنه؟

-خوب هرموقع تواین همتی رومیفرستی دنبالم میدونم میخوای رئیس بازی دربیاری برای همین زورم میاد

-خوبه حالامافوقت هستم

-بروباباکم واسه خودت نوشابه بازکن!نه که حالاخیلی هم طرفدارداری؟!همه به حرفت ازروی خواسته قلبی گوش میدن بدبخت همه ازت مثل سگ میترسن!

romangram.com | @romangram_com