#چشمان_سرد_پارت_179
-آریادروبازکن بزاربرم
-کجا؟
-نمیدونم قبرستون!فقط اون دروبازکن
-نه.توبایدبمونی تاخوب بشی
بااین حرف من دوباره شروع به دادوبیدادکرد
-میگم اون دروبازکن لعنتی من نخوام خوب بشم بایدکدوم آشغالی روببینم.میگم بازکن
بعدهم به سمتم حمله کردکه مقاومت کردم وهلش دادم.سعی میکردم بهش آسیبی نزنم امااون مداوم بهم حمله میکردواصلاهم خسته نمیشد
-آریاگمشوکنارلعنتی!میخوام معتادبمونم میگم گمشو.
دیگه نمیتونستم طاقت بیارم هرچی باهاش حرف میزدم بازجوابم رومیدادمداوم هم بهم حمله میکرد طوری که خسته شده بودم
یه دفعه دستم روبالابردم سیلی بهش زدم اول باتعجب بهم نگاه کردامابعدش آروم آروم شروع کردبه اشک ریختن
باهربارهق هقش خودم رونفرین میکردم که زدم توی صورتش اماازکاری که کرده بودم راضی بودم چون دیگه داشت ازکنترل خارج میشد
همینجورکه گریه میکردعقب عقب میرفت تارسیدبه تختش .نشست روی تخت وپاهاش روتوی شکمش جمع کردوهمینجوراشک میریخت
آروم آروم رفتم طرفش وهمینجورهم باهاش حرف میزدم
-ببین طنین!توحیفی!توخیلی مقاوم ترازاینابودی که بخوای حالادرمقابل این جابزنی.باورکن فقط چندروزه بعدسم ازبدنت خارج میشه.کافیه یه کم طاقت بیاری
-نمیتونم آریا!نمیشه!توکه تجربه نکردی بدونی چه دردی داره
باشنیدن صدای ضعیفش باسرعت به سمتش رفتم وب*غ*لش کردم
اون هم خودش روتوی ب*غ*لم جمع کردوبیشترگریه کرد
-آریا!سخته.نمیشه تمام استخونام داره خردمیشه!دردمیکنه انگاردارن بامته سوراخشون میکنن.آریابدکردن بامن.من این وضعیت حقم نبود
-هیشش.آروم باش عزیزم.مطمئن باش خوب میشی این همه آدم کنارته همشون ازت محافظت میکنن.درداستخونات کم میشه باورکن.خوب میشی.فقط بایدخودت بخوای
سرش روبلندکردوبااون تیله های مشکی که حالابه شدت مظلوم میزدگفت
-توهم هستی؟
بااین حرفش باانگاردنیام روبهم داده باشن لبخندی ازته دل زدم وگفتم
-من هم هستم.منم همینجا کنارتم
-خوبه که توهم هستی!
بعدهم سرش روبردپایین وتوی سینه ام فشارداد
قلبم داشت به شدت میزدازاینکه طنین میون این همه آدم ،منوخواسته بود
داشتم توی عرش سیرمیکردم
هنوزهم هق هق میکرد
-آریادستام دردمیکنه!هرکاری میکنم آروم نمیشه
romangram.com | @romangram_com