#چشمانی_به_رنگ_عسل_پارت_49

به همراه لبخند گرمی سرش را به نشانه احترام تکان داد:

- سلام! صبح شما هم بخیر! مثل اینکه باز شما رو ترسوندم........واقعا معذرت میخوام، ولی تا جایی که من اطلاع دارم خانم پناهی، سحرخیزترین کارمند این شرکت بود .مثل اینکه اشتباه کردم!!

سر به زیر انداختم و پاسخ دادم:

- شما لطف دارید .من بر حسب عادت ، زودتر از همه می رسم شرکت . شاید هم چون مسیر کوتاهی رو طی می کنم!

- شاید هم چون خیلی وقت شناس و منظم هستید! راستی دستتون چطوره؟ اذیتتون که نمی کنه؟!

- به لطف شما نه! یه زخم خیلی جزئیه و جای نگرانی نیست .حالا اگه امری دارید من در خدمتتون هستم!

بسمت اتاقش رفت و گفت:


romangram.com | @romangram_com