#چشمانی_به_رنگ_عسل_پارت_172
دستمال را گرفتم و به صندلی تکیه دادم . با همان لحن پرسید:
- صدای موسیقی اذیتت نمی کنه؟
- نه، خواهش می کنم راحت باشید .فکر می کنم اینجا هم شما رئیس هستید!
نگاهی به صورتم انداخت و سرش را تکان داد.
- نه عزیزم! اشتباه می کنی، اینجا شما رئیسید!اینجا و هرجای دیگه!
نگاه مبهوت و ناباورم را روانه چشمهایش کردم. می دانستم که تکیه کلام « عزیزم» را به دلیل سالها زندگی در اروپا، به راحتی بکار می برد ولی من از کی تا حالا رئیس بودم که خودم هم خبر نداشتم؟!
- چیه ؟چرا اینطوری نگام می کنی؟ نکنه میخوای بازم بخاطر اظهار نظرم من رو بزنی؟!
romangram.com | @romangram_com