#چشمانت_آرزوست_پارت_86

با حرص زل زدم بهش که لبش کج شدو سرشو اورد جلو در گوشم گفت:هوار تو سرم حرص نخور شیرت خشک میشه در عوض جلوم یه توله جذاب میبینم

هییییی کثافط داشت منو دست مینداخت هلش دادم عقب که قهقهش رفت هوا

+نتونی بخندی ایکاش

یه پوزخند از همونا که تاته ساغرو میسوزونه زدم دوباره عصبانی شد

_به من پوزخند نزن که بد جوابتو میدم

+اااا مثلا چجوری امروز که کلا گند زدی بهش

_احمق خانوادت دارن دنبالت می گردن

روش خودکشی بهم بدین لطفا

+توقع داشتی دنبالم نگردن تازه با این هم خدمو حشم پیدام نمیکنن

چشماشو روهم محکم فشار دادو شمع رو گرفت سمتم_برام سخته

تا دستمو گذاشتم رو شمع برق اومد همزمان با نگاه من نگاه سامیار هم اومد بالا بهم اشاره کرد_جلوی یه جنس مذکر خیلی راحتی

+برا بچه پولداری مثل تو که این چیزا باید عادی باشه

_آره ولی از سیسایی که میومدی فکر نمی کردم اینجوری باشی


romangram.com | @romangram_com