#چشمانت_آرزوست_پارت_6


بالای شکمم نگه داشتم

من:اخ آقا پسر من هی به ایشون میگم ولم کن چیکار به من داری حالا به من رحم نمیکنی به بچم رحم کن طفلی(حالا بگم چند ماهشه) تازه چند ماهس

پسره:رضا این زنه حاملس مگه تو کور بودی حالا باهاش چیکار کنیم

رضا:آقا بردیا این اصلا ازدواج نک..

یهو با جیغ پریدم وسط حرفش

من:وااای خدا مرگم بده کی میگه من ازدواج نکردم مریم مقدس نیستم بدون جنس مذکر بتونم باردارشم که

رضا با اون پسره اول متعجب شدن بعد خندشون گرفت .اول جلوخودشونو گرفتن

بعد خندشون رفت بالا که یهو

یه صدای بلند اومد

یهو یه صدای بلند گفت:چه خبره اینجا ؟

حالا کجا فرار کنم من

نگام برگشت سمت پله ها

چشاش کف پام بد جذاب بود چخبره نکنه دوربین مخفیه این همه پسر جذاب تو یه روز میبینم

romangram.com | @romangram_com