#چشمانت_آرزوست_پارت_32
+داشتیم نه واقعا داشتیم من فقط یکم پف کردم
-شوخی کردم دخترجان این غذا هم اگه نخوری باید گرسنه بمونی
دستشو گرفتمو جامو باهاش عوض کردم حالا اون رو به در بودنو من پشتم به در..
صدام کم ولومش بالاس یکم بلندتر شروع کردم به حرف زدن نه جیغ جیغ کردن
+اااا چرا بهش میگی آقا بهش بگو غلام،بگو کنیز بگو انگشت کوچیکه پام
وا این چرا هی لبشو گاز میگیره چشم و ابرو میاد اخی فک کنم پیرزن بنده خدا تیک داره
ولی انگاری داره به پشت اشاره میکنه برگشتنم همانا روبه رو شدم با سامیار اخمو همانا وقتی صورت عصبانیشو دیدم مثل همیشه قبل هر عقلو منطقی شروع کردم سخنرانی:بهش نگو آقا بگو پسرم،گل پسرم،تاج سرم هاا نیشمم دومتر باز کردم
ولی قیافش یکمم تغییر نکرد به طاهره نگا کردم که خندش گرفته بود اره والا تو این خونه فقط بدبختی من خنده داره چشمم به سینی غذا افتاد ایول خودشه
+راستی این غذا چیه برداشتی آوردی ینی گفتی بیارن من با سوپ سیر نمیشم
_طاهره خانم شما میتونی بری درم ببند بی زحمت
بعد اینکه درو بست
_یا همینو میخوری یا گرسنگیرو فهمیدی
غروب طاهره میاد دنبالت برین سالن که با مربیت آشنا شی غذاتم عوض نمیشه من اصولا یه حرفو دوبار تکرار نمیکنم اما از اونجایی که تو یکم نفهمی مجبورا تکرار میکنم در ضمن فکر نکن قضیرو پیچوندی
romangram.com | @romangram_com