#چشمانت_آرزوست_پارت_2
بیخیال رفتم یه شلوار مشکی با مانتوی سبز آبی که خیلی بامزه بود پوشیدم
با این مانتو هر کی ندونه فکر میکنه باردارم
اخه قسمت شکمش جلو وایمیسته
تپلم که هستم
چندتا رنگ از همین مانتو دارم
بعد پوشیدن شال مشکیم از اتاق رفتم بیرون
البته آرایش کرده بودم
زیبایی افسانه ای نداشتم که ارایش نکنم
مامان:تو باز این مانتوی بد ترکیبو پوشیدی
من:قشنگه که
مامان:حوصله سرو کله زدن باتو رو ندارم یالا برو دیرت نشه
من:باووش خدافظ
از خونه اومدم بیرون
romangram.com | @romangram_com