#چشمانت_آرزوست_پارت_132

_خب حرفی نمیزنی پس ادامه میدم دزدیدنت یه نقشه برنامه ریزی شده بودحتی ترمه،ترمه نامزد بردیا بود همشون بخاطر عشقی که نسبت بهت داشتم حاضر شدن تو این نقشه کمکم کنن

+چییی،ح...تی ترمه،چه نقشه ای اگه عاشق بودی همینجوری میومدی جلو نقشه کشیدنت چی بود آخه

_من خواستگاریتم اومدم

این یکی شک بزرگی بود،کی اومده بود که من خبر نداشتم

+هه مگه میشه من از همه خواستگارام خبر دارم میفهمی

_نه اونی که نزدیک بود دوتا بچه پدرتو ازش بگیره،یادته یه نفر به تیام زده بود دوسال پیش بود حدودا،اون من بودم حال خواهرم بد بود منم از مهمونی میومدم تا برم پیشش که از شانس بدم زدم به تیام نمیدونستم چیکار کنم که تو اومدی اصلا به من نگاه نکردی اما من از همون اولم عاشقت شدم،بیمارستان هم زیاد میومدم اما،اما تو هیچوقت منو نمیدیدی اونموقع اگه میشد و نفوذ پدرم نبود حتما بابات منو مینداخت زندان اما خب تیام وقتی قضیه خواهرمو فهمید رضایت داد،اونم از هر دفعه که تورو از بابات خواستگاری کردم خبر داره..

تیام هم خبرداشته لابد مامانم میدونسته دیگه سامیار ادامه داد

_بابات گفت حتی جنازه تانیارو هم رو دوشت نمیزارم خیلی بد بود برام تمام اون دوماه هم نقشه بارمان بود،اون خونه هم مال بارمانه خانواده ما و بارمانشون خیلی پولدارن اما خب طوری که بارمان از پول برای غرورش استفاده میکنه من زیاد خوشم نمیاد همه آدما رو بارمان اوکی کرد شخصیت اول منم طبق حرفای بارمان بود بهش گفته بودم از ماه دوم خودم میشم اخلاقای خودم

+پس،پس مهرداد چی اون کلاسا

_مهردادیکی از دوستامه اونم کمکم کردواما کلاسا(یه لبخند بزرگ زد)اونا بخاطر خودمو خودت بود آخه اومم آخه من از دخترای تپل خوشم نمیادبخاطرهمین بودکه گفتم لاغر کنی

با خشم بهش نگاه کردم بیشعوروببینا

_تانیا من حتی در حدی جدی بودمو هستم که همون دوسال پیش خونه هم خریدم برای خودمون

برای خودمون،خودمون،من و اون،خودمون


romangram.com | @romangram_com