#چشمان_نفرین_شده_پارت_76


- این یادگاری دوستتونه.

لبخند زد و گفت:

- این یادگاریِ امشبه که دیگه تنها نبودیم و با هم بهمون خوش گذشت، پس مال توئه .

قبل از این‌که بتوانم حرفی بزنم، با یکی از آن لبخندهای دوست داشتنی‌اش سوار ماشین شد و از جلوی چشمم ناپدید شد، آن قدر سریع که فکر کردم همه چیز را در خواب دیده‌ام.

آن شب به اصرار سرمه که اهل حافظخوانی بود، تفأل زدم. آمد:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمت خواهد داد

چشم نرگش به شقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

romangram.com | @romangram_com