#چشمان_نفرین_شده_پارت_12


-چه می‌دونم! این ننه بابای ما هم از روی شیکم سیری اسم واسه ما انتخاب کردند. حالا یعنی فقط اسم من تو کلاس عجیبه؟

- نمی‌دونم؛ ولی انگار فقط به تو گیر میده.

- منم نمی‌دونم چرا تو این‌قدر طرفداری این رو می‌کنی؟

طوری که انگار حرف من را نشنیده، متفکر گفت:

- نکنه گلوش پیش تو گیر کرده؟

-حتماً! این یارو هم... به اون‌جاش میگه دنبالم نیا بو میدی.

روی نیمکتی نشستیم. بنفشه خندید و گفت:

- نه جدی میگم، بعضی مردا از زنای چشم‌آبی خوششون میاد.

-گمشو بابا، همه‌ش دری وری میگی.

-به جان تو راست میگم. اصلاً این استادِ رو ولش. میگن یه بابایی تو تهرون پیدا شده می‌گرده زنای چشم‌آبی رو پیدا می‌کنه می‌کشتشون.

-چه ترسناک!

romangram.com | @romangram_com