#بت_پرست_پارت_2


همونجوری که وایساده بودم شروع کردم تو دلم غر زدن....

خب پوفیوز یا بیا منو سوار کن یا هم برو گمشو بزار یکی دیگه بیاد...این یارو هم انگار دنبال اینه که چی کار کنه جذابیت داشته باشه...تو روح هر چی جذابیته.... که راحتی رو از آدما گرفته...

شیشه بغل راننده اومد پایین....

اوه اوه چه هلویی....جون عمم واقعا هم هلو بود!...یه چیز باورنکردنی...حالا خوبه بختم بدست همین باز شه....

جلوی موهاشو طلایی کرده بود....پوستشم سفید بود....ابروهاشو شیطونی برداشته بود....تابلو بود رژ گونه زده....یه گردنبند داغون هم انداخته بود....فروهر...حتی اگه ازشون می پرسیدی این چیه می گفتن نمی دونیم...الآن فقط یه نماد بود واسه جوونا...واسه مخالفتایی که نمی تونستن بگن...واسه نشون دادن این که ایرانی اند...البته این دلایل باسواداشون بود...از بقیه می پرسیدی فقط می گفتن شیکه با کلاسه...جذابیت داره...تو حالیت نیست....دماغشو عمل کرده بود....شبیه دماغ لرد ولدمورت تو هری پاتر شده بود....لباش خیلی نازک بود....آدم دوس نداشت باهاشون کاری کنه...

تا خواستم تیپشو بسنجم پسره گفت:

-کجا خواهر برسونیمت.....

بعد یه لبخند زد.....

گشنه ام بود باید تا پیتزایی می رفتم......این یارو هم خوب بود.....البته واسه این که تا پیتزایی باهاش برم....بیشتر به درد نمی خورد...هیچ پسری واسه بیشتر به درد نمی خورد....

گفتم:نه برادر، شما بفرمایید مزاحم نمی شم....

پسره نیش شو بیشتر باز کرد:مزاحم چیه خواهر،شما مراحمی بفرمایید بالا.....

اون یکی سرشو آورد جلو.....


romangram.com | @romangram_com