#بغض_غزل_پارت_102


از سهیل خواستم که ضبط ماشین رو روشن کنه اما قبول نکرد و گفت: دیگه ضبط ماشین رو روشن نمیکنم.

-آخه واسه ي چی؟

-واسه ي این که شما سریع میزنی زیر گریه و من هم طاقتش روندارم.

-قول میکردم گریه نکنم.

-بی خیال شو دیگه، الان میرسیم.

-حالا کو تا دربند؟

-ده دقیقه، یه ربع دیگه میرسیم توي این فاصله هم با هم حرف میزنیم.

-آخه در مورد چی؟

-در هر مورد که تودوست داري.

-خب پس شروع کن.

-یه سوال ازت میپرسم ، جوابم رو بده، باشه؟

-باشه بپرس.

-چه چیزي تو رو خوشحال میکنه؟

-یعنی چی؟

-یعنی همین.

-متوجه منظورت نمیشم.

-منظورم اینکه چه مواردي باشه که باعث خوشحالیت میشه.

تا حالا هیچ کس چنین سوالی رو ازم نپرسیده بود حال عجیبی به من دست داده بود، نگاهی به سهیل انداختم، منتظر

جوابم بود و گفت:


romangram.com | @romangram_com