#بلو_پارت_8
-پگــــــــاه!!!
«یه بله کوتاه گفتم و از آینه ی وسط به پشت سرم نگاه کردم، یارو هنوز پشت سرم بود،دهنم از ترس خشک شده بود ولی باز ته مونده ی آب دهنمو قورت دادم و گفتم:»
-یکی....یکی دنبالمه.
ارسلان، یکی چی؟
«با هول تند تند شروع کردم:»
-یکی دنبالمه، راهو گم کردم، نمیدونم کجا دارم میرم...
«تند تند گفت:» یعنی چی؟ یعنی چی نمیدونی کجا داری میری، قشنگ حواستو جمع کن ببین کجایی.
داد زدم: میگم نمیدونم، راهو گم کردم.
ارسلان-ای خـــدا، کجا رفته بودی؟
-طرف چهار باغ.
ارسلان داد زد:
-چهار باغ رفتی چه.... لااله الا الله...پگــاه پگـــــاه، تو آخر مارو روانی میکنی، از ورودی چهار باغ اومدی بیرون؟
«باز به آینه نگاه کردم، لعنتی چرا همینطوری دنبال من داره میاد؟»
romangram.com | @romangram_com