#بلو_پارت_31


-باباجونو الان پر کردن باهام چپه.

ارسلان-حرفِ....لااله الاالله، دِ پیرمرد از گل نازک تر کی به تو گفته، اینهمه جفتک انداختی همیشه پشتت دراومده.

-الان فرق داره، هی میرن فیلمو میارن نشونش میدن باباجون هم مرد شصت سال پیشه نمیاد بگه این که کاری نمیکرد فوقش دوتا قر داده و کوتاه پوشیده این مرتیکه سراغش رفته.

ارسلان با حرص به طرف ماشینم رفت و گفت:

-قر داده و کوتاه پوشیده، بی چشم روی بی حیا، تو غلط میکنی میری قر میدی کوتاه میپوشی. تورو تا بیایم آدم کنیم پیرمون دراومده.

رفت ماشینو پارک کرد و از ماشین خودش قفل فرمون آورد و زد و با خشم گفت:

-چندماه ولت کردن، ول شدی...

«با عصبانیت گفتم:» ارسلان اینطوری....

-هیس بابا هیس، تخم دو زرده کردی دیگه صداتو ببر. هروقت نوید هارت و پورت کرد همه توی دهنش زدیم و نزاشتیم حرف بشه بیــــا «به من اشاره کرد» گند همه جا رو برداشت.

-من نمیام.

ارسلان-به ولله به یه جات میزنم بیهوش بشی ها.

-من کاری نکردم، نوید هرچی گفته چرت و پرت بوده، من...

ارسلان جلوم چنپاتمه زد و گفت:

romangram.com | @romangram_com