#بی‌گناه_پارت_2

يه لباس کوتاهه مشکي بندي که پر از پولک ه پوشيدم ارايش خوشکلي روي صورتم حتما کنجکاو شدين بدونين الان کجا هستم و ميخوام چکار کنم الان ميگم خوب الان بنده توي معموريتم بزارين دقيق بگم معموريت از چه قراره يه باند فروش مواد مخدر از دونوعش ماري جانا و شيشه . ميفرستن ايران-منگل الان که تو ايراني - خفه خودم ميدونم .

بله همون طور که ميگفتم البته اين مواد مخدرا از طريق يه کشتي که لوازم بهداشتي حمل ميکنه وارد ايران ميشه و منم بايپ بفهمم که چطوري انجام ميدن واسه همين بايد وارد باندشون بشم و اول توي لوازم بهداشتي شريکشون بشم بعد توي مواد البت امشب فقط واسه اشنايي ميرم يکم خود نمايي ميکنم تا چشمشونو بگيرم .

امشب يه مهمونيه بزرگ ترتيب داده شده از سمت ريس باند که يه مرد ميان ساله 40ساله به اسم جمشيد خان دست راستش يه مرد29 سالس به اسم مسيح دسته چپش يه مرد27ساله به اسم شهاب با همين دو نفره همه اين کاها رو انجام ميده بايد امشب حسابي لوندي کنم تا توجعه مسيح و به خودم جلب کنم چون دست راسته جمشيده و ميتونه حسابي کمکم کنه خرامان خرامان به سمته سالن حرکت کردم اه چه مهمونيه کسالت باريه -بازم کلمه قلمبه به کار بردي پليسه خرابکار - وجي شاپات خفه برو بکپ تو معموريتم .

-ايششششش.

بله اينم از سوژمون اقا مسيح بيشرف خيلي جيگره -هيزززز- خودتييييي.

تا حالا به قيافش دقت نکرده بودم قد بلند نگو بگو نردبون هيکلي نگو بگو هرکول برت پيپ نگو بگو مسيححححح چشماشو که نگو توسي وحشي بيني متناسب و مردونه لباي کلفت با اون کت شلواره زغالي معرکه شده بود وووووااااي من ملدم اه بسه دخترم انقدر بي جنبه لبخند پسر کشي زدمو به شهاب نگاه کردم که انگار باديگاردا پوشت سره جمشيد ايستاده بود خيلي قيافه خشني داره در نگاه اول شکوفه ميکني تو شلوارت پوست برنزه و مثله گوريل هيکلي چشماي مشکي پاچه گير عين سگ بلانسبت سگ ييني گوشتي و لباي متوسط و ته ريش روي صورتش يه خط وسط ابروش بود که قيافشو خشن کرده بود و خال کوبي روي گردن و دستاش .

جمشيد هم با اين که پير بود ولي خيلي جذاب بود هيکلي و قد بلند چشماي درشت سبز و بيني و لب متناسب و موهاي جو گندمي و صد البته خيليم هيزه

مرتيکه جاي باباي بابامه

مهموني پر بود از دختر و پسر مرد و پير مرد همشون يه گوشه نشستنو اب شنگوله ميخورن هه هه هه نوش امشب بايد کاري کنم که تا حالا کسي تو مهموني جمشيد نکرده جمشيد پشت ميزش نشسته بود و ويسکي ميخورد مسيح هم با اخم نظاره گره مهمونا بود و شهاب هم بالاي سر جمشيد ايستاده بود منم خيلي با عشوه به سمت صندلي رفتم و نشستم و پاهامو روي پاهام انداختم مامانم هميشه ميگفت چشمات خيلي شهلاست - اگه ننت ازت تعريف که - وجي خر باز امدي زر زر کني برو گمشو رشته کلام از دستم پريد اخر اين وجدانه يه کاري دستم ميده خدا خودت صبر بده بله داشتم ميگفتم اه اين جمشيد هيزم که دست از سر نگاه کردنه من بر نميداره - خوشکل نديده عسيسم- اي گل گفتي وجي اگه يه حرف درست تو زندگيت زده باشي همين بود که گفتي- اعتماد به اسمونم رد کردي .

با چشم اشاره کردم مهلا ( همکا مه استواره) به سمت دي جي رفت و بعد از چند ثانيه صداي اهنگ جديده ارش ( او ماي گاد) پخش شد همه تعجب کردن خوب همچين چيزي سابقه نداشت اونم تو مهمونيه جمشيد با لبخند بلند شدم رفتم وسط پيست همه هميشه بهم ميگن خيلي قشنگ ميرقصي چون با ناز و عشوه ميرقصم و حسابي لوندي ميکنم البت به لطف هيکل خوشکلم بخاطر ورزش کردن برجسته شده شروع کردم با ناز و عشوه رقصيدن دقيقا جلوي جمشيد و مسيح

دهناشون رو بايد کي جمع کنه ههه جمشيد خيره شده بود به حرکاتم که با عشوه انجام ميدادم مدام موهاي لختم که بلنديش تا باسنم بود و بازي ميدادم اروم اروم با رقص به سمت مسيح رفتم و با لوندي خودمو جلوش تکون ميدادم يه چشمک هم به چهره اخموش زدم و به سمت شهاب رفتم که اخمش خونه خراب کن تر از مسيح بود جلوي اونم يکم عشوه ريختم بعد به سمت ميزه جمشيد رفتم که با نگاش تموم بدنمو زير نظر گرفته بود با عشوه از پوشت خودمو روي ميزش انداختمو بدنمو تکون ميدادم جمشيد با نگاه هيزش بم نگاه ميکرد از روي ميز بلند شدمو به جاي قبليم برگشتم و اهنگ تموم شد و همه مهمونا به علاوه جمشيد شروع کردن به دست زدن و تشويق کردن پسرا سوت ميردن و دخترا جيغ فقط مسيح و شهاب هنوز با اخم خيره نگاهم ميکردن جمشيد به سمتم امد در حالي که دستمو ميگرفت گفت: وااااوووو چه رقص زيبايي همچين چيزي تا حالا سابقه نداشته بانوي زيبا ميتونم بدونم افتخار اشنايي با کي رو دارم.

romangram.com | @romangram_com