#بیگناه_پارت_19
برسام: من مامانت نيستم پاشوو کلي کار داريم.
يکي از چشمامو باز کردم و وااا اين تو اتاق من چکار ميکنه اوه چه تيپيم زده.
من: اهم تو اتاق من چکار داري.
برسام : امدم بيدارت کنم.
من: خوب حالا بيدار شدم ميتوني بري.
اخمي کردو رفت به چه حقي امده تو اتاقم شايد اصلا من لخت باشم - خوب شورته اشکالي نداره - ايشالله زبونت لال بشه - واااا.
تيپ ديروز و زدم و از اتاق خارج شدم رفتم توي اشپز خونه و پيش برسام نشستم حين خوردن گفت: خوب داستان انجوريه که نامرديم و خيلي همو دوست داريم همين.
من: خوب اگه گفتن داستان عاشق شدنتون رو بگين چي.
برسام: خوب ميگيم که با هم همکار بوديم بعد عاشق هم شديم.
من: باووووشه حالا بريم.
romangram.com | @romangram_com