#بی‌گناه_پارت_14

گوشي رو قطع کردمو خودمو روي کاناپه انداختم اين معموريت واسه من زيادي سنگينه کاش......... اه بهار به خودت بيا دختر تو کسي هستي که توي سن25 سالگي توانستي سروان بشي پس اين کاري سختي نيس تو ميتوني..... اره من ميتونم.

صبع که از خواب بلند شدم دوشي گرفتمو موهامو خوشک کردم و بالاي سرم محکم بستم يه شلوار مشکي پارچه ايي تنگ با کت کوتاهش پوشيدم شال مشکي روي سرم انداختم و ارايش لايتي کردم با کفشاي جلو بسته مشکي پاشنه 8 سانتي تيپم کامل شد ايول خودشه حالا شبيه خانماي باوقار شدم - اهووو هندوانه هاي زير بغلت سنگين نيس.- اه سلام وجي جون خوبي چخبر نبودي از دست راحت بودم - خيليم دلت بخواد- حالا که نميخواد پس گورت و گم کن ملعون .

بعد از برپاشته عينک دوديم سوار ماشين خودم که نه چون مشکوک ميشدن

يه ماشين جديد بهم دادخ بودن لامصب يه لامبورگينيه جيگر بهم دادن چون من يه دختر پولدارم بايد ماشينمم مدل بالا باشه................ ،..............................

بعد از پارک کردن ماشينم به سمت شرکت ميرفتم که گوشيم شروع کرد به زنگ خوردن مخاتبم سرهنگ بود اي خدا رفتم توي ماشين و تماسو برقرار کردم

من: الوو سلام قربان.

سرهنگ: سلام مساوات همين الان پاشو بيا خونت.

من: چي.... ولي قربان من الان..

سرهنگ: ميدونم اين يه دستوره همين الان بيا يه زنگ به جمشيد بزن بگو قرار و کنسل کنه و بندازه واسه فردا.

پوووووفي کردم و چشمي گفتم و ماشينو روشن کردم و سمت خونه حرکت کردم گوشيمو برداشتو شماره جمشيد و گرفتم با دومين بوق برداشت.

من: الوو سلام جمشيد جون.

romangram.com | @romangram_com