#بیگناه_پارت_11
- ماشنمو توي پارکينگ پارک کردم و سلانه سلانه به سمت ويلا حرکت کردم با وردم زني امد و مانتو و کيفمو ازم گرفت لبخند مغروري زدمو با ناز و عشوه باسنمو انور اونور تکون ميدادم مثل مدل ا ئ و ديدم مثل هميشه پشته ميز بيلياردش نشسته بود و مسيح و که نگو خوش تيپ تر از هميشه با اخم سمت راست جمشيد نشسته بود شهابم دسته چپه جمشيد لبخندمو حفظ کردمو به سمت ميز بيليارد رفتم فقط يه صندلي خالي روبروي مسيح خالي بود با جستي روي صندلي نشستم و با لبخند گفتم: سلام اقاي سرمدي. غ
جمشيد لبخند هيزي زدو گفت:اوه متوجعه شما نبودم بانو خوش امدي.
من مرسي.
جمشيد: پوکر بلدي.
مسيح پوزخندي زد.
هه حاليت ميکنم با لبخند گفتم: البته.
ورق ها پخش شده مسيح و جمشيد خيلي خوب بازي ميکردن البته شهابم خوب بازي ميکرد بايد هر جوري شده برنده شم بازي سخت شده بود حالا همه از دور خارج شده بودن جز منو شهاب و مسيح و جمشيد و يه مرد همه عالي بازي ميکردن مرده هم از دور خارج شده حالا منو جمشيد و مسيح و شهاب رقابت ميکرديم من تو پوکر عالي بودم مسيح از اينکه تا حالا از دور خارج نشده بودم تعجب کرده بود شهاب از دور خارج شد و بعد از کلي بازي کردن با تعجبه فراوان جمشيدم از دور خارج شد مونديم منو مسيح بازيه جالبي شده بود همه مهمونا دور ميز جمع شده بودن تا بينيم کي برنده ميشه مسيح سر سختانه بازي ميکرد قيافم خونسرد بود ولي مسيح اخم کرده بود چون داشت مي باخت تقربلا دوساعت منو مسيح بازي ميکرديم دست اخر رو بازي کرديم و با شانس من بردم اصلا اوضايي بود چشم و دهناي ملت کف زمين بود دهن جمشيد و شهاب که رسما پخش زمين بود خخخخ مونده تا منو بشناسين به من ميگن بهار مسيح که اعصباني شده بود بلند شد رفت تو حياط تا هوا بخور مردم به حالت قبل برگشتن جمشيد خنديده و گفت: دختر توکي هستي کاراي کردي که تا حالا سابقه نداشته تو مسيح و شکست دادي اونم تو پوکر عاليه من فکر ميکردم همون اول بازي از دور خارج ميشي ولي خوب ميببنم خيلي واردي افرين.
لبخندي زدمو گفتم: نظر لطقتونه جناب سرمدي.
جمشيد: جمشيد صدام کن.
من: باشه.
romangram.com | @romangram_com