#بیراهه_ای_در_آفتاب_پارت_46
آهي كشيد و گفت :
- از حالت چهره ات ، از اين كه هميشه تو خودت فرو ميري ، از غم عمق نگاهت و مهم تر از همه ، يكي دوبار تو و مهين رو تا پارك فرح ( پارك لاله فعلي ) تعقيب كردم . قدمايي كه با او بر مي داشتي سنگين بود . خلاصه رفتارت مثل اغلب زن و شوهرايي كه با ميل خودشون ازدواج كردن نيس .
- چه انگيزه اي تو رو وا داشته حتي منو تعقيب كني ؟
- نميدونم ، ديوونه م .
- فرض كن مدت ها از مكالمه تلفني گذشته . بالاخره چي ، يه روز خسته ميشي يا منو خسته مي كني . خواهش مي كنم دست از اين كار بردار و منو بيش از اين وسوسه نكن .
با دلبري اين شعر را برايم خواند :
دلم جز مهر مهرويان طريقي بر نمي گيرد
ز هر رو مي دهم پندش و ليكن در نمي گيرد
romangram.com | @romangram_com