#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_57

خیلی دلم می خواست دوستم قبول نکنه پروا عروسی عشقم ۶ماه پیش بود باورت میشه؟؟

واقعا باورم نمیشد این دخترشادوشنگول این همه دردکشیده باشه ...

پروا خیلی دردداره توعروسی عشقت برقصیو گریه نکنی..

سخته یکی دیگه روکنارش ببینی اون شب عروسی بودو واسه من شب مرگ شبی که اون جای من کنارعشقم رخت سفید پوشیده بود اونشب من رخت کفنوبه خودم دیدم پروا میدونی من چه غلطی کردم اونشب؟؟؟

باچشمایی پرازتعجب زل زده بودم بهش

صورت نیازمملوازاشک بود

نیاز: اونشب وقتی برگشتم خونه دیگه طاقت اون همه زجرونداشتم طاقت اون همه دردوبه جون خریدن پروا درد داشت اخـــــه رفتم توحموم زیردوش گریه میکردم ازته دل می خواستم خداراحتم کنه گفتم خدایا یاخودت خلاصم کن یاخلاص میکنم خودموپروا اونشب شب حجله عشقم بود لباشو میبوسید بغلش میکردزن عشق من میشد ای خدا باهرکدوم ازاین کارا که بهشون فکرمیکردم تیغومیکشیدم رورگام پروا من تادم مرگم رفتم وبرگشتم پروا زندگیم ازاون روز به بعدازهم پاشیدهمه به چشم بدنگام میکردن میگفتن یه چیزیش بوده خودکشی کرده دیگه اخ که هیچ کس ازاین دل صاحاب مرده خبرنداشت اخه

:نیازعزیزممم من ...من نمیدوستم توانقددردتوزندگیت کشیدی

نیاز: خودتوناراحت نکن عزیزم من عادت کردم به این روزا روزایی که ای خدا پروا چندوقت دیگه عشقم بابا میشه 😊😥

فصل بیست وشیشم: دیگه نتونستم خودموکنترل کنم زدم زیرگریه ازته دل به حال دوستی که چندساعتم نیست باهاش اشنا شدم گریه میکردم ای خدا اگه رادان من وای فکرشم به دارم میکشه اون اگه دستای یه نفردیگه روبگیره من حتی یه لحظه هم نمیمونم تواین دنیا...

نیاز: پرواجونم پاشو بریم

:باش

بانیاز ازکافه بیرون اومدیم ..

نگاهی به گوشیم انداختم اوه هنوز یه ساعت دیگه مونده بود

:نیاز یه ساعت دیگه مونده تاکلاس چی کنیم؟

نیاز: نمیدونم ...من که واقعا نمیتونستم اون محوطه خفه روتحمل کنم

:منم دقیقا

نیاز: بیا بریم دانشگاه لااقل اونجا محوطه بازه دل ادمم نمیگیره

:خخخ باش بریم

روی یکی ازصندلی هانشستیم..

نیاز: میگم پری تک فرزندی!

:نه یه داداشم دارم

نیاز: چن سالشه؟

:۱۵

نیاز: إپه کوچیکه

:اره شما چی؟

romangram.com | @romangram_com