#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_46
یسنا:ایشونم عشق بنده هستن اقا مهدی
باپسره هم دست دادم ..
مهدی اشاره کردبه اون یکی پسره وگفت: اینم که داش ما رامتین
پسره خیلی خوشگل بودکفم برید
اونم که آرسام فقط مونده بود اون یکی دختره که گفت: منم آرینا خواهرامیروآرسام
:خوشبختم آرینا جون
آرینا:فدات گلم
نگاهی به آرسام کردموگفتم: ببخشیدمن شماروجایی ندیدم؟
باپوزخندنگام کردوگفت: فک میکردم یادتون رفته باشه!
تعجب کردم گفتم: چی؟
ارسام: هه ارهههه
آرا: ببخشید مگه شما همومیشناسید
ارسام خنده ی مضحکی کردوگفت: بعله ایشون چندروز پیش توخیابون وقتی داشتن بستنی قیفی میل میکردن باقی شو پرت کندن به طرف بنده
إاین اونه اها تازه یادم اومدددد
:ببخشیدمنکه گفتم اشتباهی بهتون خورد
ارسام: بعله متوجه ام
:اصلا برام اهمیتی نداره شماچه طرز تفکری داری
اینوگفتم وهمراه بقیه رفتم خیلی ادم تلخ مزاجی بودبرعکس خواهربرادرش واقعا ادمای خوبی بودن☺
خیلی وقت بود نیومده بودم پیست اسکی خیلی خوشحال بودم سری یکی گرفتم وسرخوردم توبرفا ازبچگی عاشق پیست اسکی توبرف بودم خداییش خیلی هم حرفه ایی بودم..
همینجورداشتم میرفتم واسه خودم چرخ میخوردم وعشق میکردم که آرااومدپیشم: چطوری دختر خوش میگذره؟
:اوف عالییی ایول
آرا: خوشحالم که خوشحالی
:قربانتتت
آرا: هیچوقت تنها نباش تنهایی تلخه
:نه تنهایی یه وقتایب خوبه وقتی که تنهایی به امیدبودن دونفرس
romangram.com | @romangram_com