#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_36
ودروبازکردم مامان بود
:بله
مامان:خوبی پروا؟
:اره بهتر ازاین نمیشم هه
مامان: بسه پروا انقدسیگارنکش خودتوکشتی دیگه هروزگریه سیگارهی اهنگ وهی این عکسارومیگیری به خدا اخردق میکنی
:دوس دارم دلم می خواداه ولم کن بذاربه دردخودم بمیرم
مامان: باورکن رادانم راضی نیس به زجرکشیدن توبعدشم رویا اومده ...
اخ خدارویاهم خیلی وقت بوده ندیده بودم اهوازبوده...
رویا وارداتاق شدباچشمای اشکی پریدم بغلش دوتامون گریه میکردیم ازته دل ..
رویا منوازخودش جدا کرداول اشکای خودشوپس زدبعداشکای منوپاک کردوگفت: اگه بدونی چقددل تنگت بودم پروااا
:منم همینطوربشین رویا
رویا نشست روتخت منم کنارش نشستم دستاموتودستای ظریفش گرفت وگفت: رادان خیلی دلتنگته 😖
بغض وحشتناکی به گلوم چنگ انداخت
دست خودم نبوداسمشومیشنیدم رعشه به تنم می افتاد😥
:چرا نمیذاره ببینمش دارم دق میکنم رویا
رویا:توخودت بهترمیدونی چرااانمی خواد
:رویااون خیلی نامرده
رویا: نه باورکن نامردنیس نمی خوادقلب کوچولویه پرواش دردبگیره
اشکام سرازیرشدن رویا سرموبه اغوش کشیدوموهامونوازش کرد
رویا: گریه نکن اجی جونم گریه نکت عزیزکم باخودت اینکارونکن
یدفعه استین لباسم رفت بالاورویا زخمای روبدنم رودیدجیغ زدوگفت: پ..پ..روا دستات چرا زخمن وایییی خداا
تلخ خندیدم وگفتم: چطوره؟
رویا: واییییی توچرااینجوری شدی 😳
استینموزدم بالا که چشاش اززورتعجب داشت ازکاسه درمیومددستشو گذاشت رودهنش
همینجوراشک ازچشماش میومداروم بی صدا
romangram.com | @romangram_com