#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_149

:ندارم

ارتان: داری

:ندارم

ارتان: مطمنم داری..حاضرم قسم بخورم..

: ارتان بس کن خواهش میکنم تروخدا بس کن بذار یکم طعم ارامشو بچشم بذار زندگیمونوکنیم باشه؟؟؟

ارتان باناراحتی گفت: باشه..

هه ارامش ....😏خوشبختی...

فصل هفتادم: اه بس کن دیگه پروا امروز اولین روز زندگیته چی داری میگی؟؟

خب فراموشی درد داره اره...

ولی من زندگیمومیسازم چشم دنیارو کور میکنم...هه

باارتان رفتیم یه کافی شاپ ...

کافی شاپ دوطبقه خیلی بزرگی بود نسبتا هم شلوغ ...

رفتیم طبقه بالا رو یکی ازمیزانشستیم..

پیشخدمت اومد طرفمون..

پیشخدمت: چی میل دارید؟

ارتان: عزیزم چی میخوری؟؟

:نسکافه

ارتان: خب پس دوتا نسکافه وکیک شکلاتی بیارین ...

پیشخدمت: باش

اینو گفت ورفت..

سرموگذاشتم رومیز...

ارتان: پروا ازدست من ناراحتی؟

:نه...

ارتان: پروا من ازاینکه تورو ناراحت وغمگین میبینم درد میکشم من حتی یه لحظه نمیتونم غمتو ببینم..

: اما من ناراحت نیستم

ارتان: پروا پشیمونم که خودخواه بودم پشیمونم ازاینکه تورو فقط واسه خودو خواستم تولونومی خواستی اونم تورو می خواست امامن فقط به احساس خودم توجه کردم...😥😥

romangram.com | @romangram_com