#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_146


ارتان: چشم..

ارتانم ست من لباس پوشید..

وقتی حاضرشد رفتم طرفش تافتو برداشتم وروموهای خوشگلش خالی کردم..

بعدبادستمم میزونشون کردم..

ارتان: اخ اخ جوجه نزنی به چشمم..

:نه حواسم هست..

ارتان: تموم نشد؟؟

:اه چقد غر غر میکنی تو!!!





رونوک پام ایستاده بودم داشتم باموهاش ور میرفتم که یدفعه منوبه خودش چسبوندصورتشو تاحدامکان به صورتم نزدیک کردو لباشو رو لبام گذاشت..

داغی لباش گرما به همه وجودم تزریق کردو منوزیرو رو..

لباشو جداکرد توچشمام زل زده بود..

لبخندی زد بهم ..

باهم رفتیم سوار ماشین شدیم هوا خیلی گرم شده بود ارتان کولرماشینو روشن کن هوای خنکی که بهم میخورد حالمودگرگون میکرد وحس خوبی بهم میداد..

ارتان ظبتو روشن کرد اهنگی روگذاشت:

سرت گرم کی شد

دستای سردمو ول کردی

نفهمیدی دردمو

وقتی رفتی و زیر حرفات زدی

به خواهرو مادرم شک کردم

من که هروزمو باتو

تواین سالا بودم

من که تنهات نذاشتم

وقتی بالابودم


romangram.com | @romangram_com