#بی_هوا_دلسپردم_پارت_79


منم همراهيش کردم

روهام:اي کوفت

شروين:خب بريم؟

من:آره بريم

رفتيم پيش ننه اينا

مامان:خوشگذشت؟

من:اهوم خيلي

مامان:خب بشينين ميوه بخوريم نيم ساعت ديگه ميريم

هممون نشستيم

مامان ميوه رو آورد

من هلو،موز،سيب گرفتم و خيلي ريلکس همشونوش جان ميکردم همينطورکه ميخوردم اززندايي پرسيدم:زندايي سامين کجاس نه ديشب اومدنه امروز؟؟؟

زندايي:بادوستاش رفته شمال

من:آهان مامان امروزچندشنبست؟

مامان:چهارشنبه

من:آها

بابا:جمعه شب بايدراه بيفتيم سمت تهران

romangram.com | @romangram_com