#بی_هوا_دلسپردم_پارت_51
مادرجون بالبخندمهربوني گفت:اوناهم همينطورشيواتافهميدشمااومدين به شروين گفت بعدازظهربيارتش
من:واي چه خوب
مادرجون:دخترم برواستراحت کن من ايناروجمع ميکنم
من:عمرامن اصلا خواب ندارم شمابرو
مادرجون:آخه....
من:آخه نداريم
آقاجون:منم برم بخوابم روزتون خوش
من:خوب بخوابيد مادرجون شماهم برو
مادرجون و باکلي اصرارفرستادم بره بخوابه سريع ظرفاروشستم خونه رو رديف کردم گوشيمم گرفتم رفتم توباغ آقاجون اينا
نسيم بهم پيام داده بود:سلام لطفابرنامه تلگرام و وصل کن
من:سلام چرا؟
بعدچنددقيقه ج داد:چون...
هرطورراحتي باي
واااچراهمچي کرد
من بهش زنگ زدم
من:الونسيم
romangram.com | @romangram_com