#بی_هوا_دلسپردم_پارت_103


بعدنيم ساعت الاف کردن خانوم بالاخره تشريف آوردن

شيوا:چت شدتوچرايهوقاط زدي

من:شيواواقعاخيلي ساده و گاگولي متاسفم برات يعني تونفهميدي اون پسرفقط توروبراي هوس و خوشگذرونيه خودش خواسته و هيچ عشقي تواين رابطه نيست؟

شيوا:چيميگي توحالت خوبه؟اون جونشم برامن ميده من ميشناسمش خيليم دوسش دارم چشم حسودکور

من:هه من به اين پسره هوس بازحسودي کنم؟! من؟ رها راد؟!عمراا

شيوا:باشه باباتوخوبي

بعدم ماشين و روشن کرد و راه افتاددلم برااحمق بودنش ميسوخت ولي روزپشيمونيم ميرسه

ميبينيم من حسودم يااون هوس باز!!

توراه هيچ کدوم حرفي نميزديم بعدچنددقيقه رسيديم درحياط و بازکرد و ماشين و بردداخل

ازماشين پياده شدم و رفتم توخونه به همه سلام دادم و گفتم:ببخشيدمن يکم خستم ميرم استراحت کنم

اين و گفتم و رفتم تواتاق شيوامنتظرموندم بيادازش لباس راحتي بگيرم

شيواکه اومدتواتاق بهش گفتم شيوا:يه لباس راحتي بده بهم يه تونيک بااينانميشه خوابيد

شيواسرشوتکون دادوگفت: باشه الان بعدم رفت سمت کمدلباساش

ازکمديه تونيک کوتاه نازدرآورد و دادسمتم من:مرسي حالابروبيرون

شيوا:مگه من غريبم بپوش

من:بيرون

romangram.com | @romangram_com