#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_122
تو که خوب پول در میاری ؟ دیگه چی می گی ؟
شهرام کنار او ایستاد و کت را برانداز کرد
اره و از تو ممنونم و گرنه من هنوز توی بازار میوه فروشها بودم.
بهرام کت را به او داد
تو لیاقتشو داشتی ، من فقط کمی بهت سرمایه قرض دادم
شهرام یکی از متصدیهای دختر را با اشاره خواست و کت را به او داد
این یک کمی بود ؟!
و اشاره به اطرافش که یک بوتیک بزرگ و دوبلکس بود کرد
ول کن پسر تو که به موقعه پول پس می دی دیگه چته ؟
و باز یک کت آبی کاربنی برداشت و بعد از اینکه با دقت براندازش کرد به متصدی دختری داد ، نگاهی به شهرام کرد ، او هم متصدی دختر را رد کرد
من دارم میرم سر یه پروژه دیگه یه مدت نیستم
شهرام سری تکان داد و منتظر به او نگاه می کرد
می تونی بری به انتشاراتی سر بزنی
romangram.com | @romangram_com