#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_105
تو چه کمکی بکنی ؟ تو متهم به سرقت هستی
واقعا ؟!
با خونسردی و تمسخر ادامه داد
و مدرکتون ؟
همون کسای که تو رو توی شهر دیدن
عجب چه شاهدای کل شهر !؟ با جواهرات دیدن ؟
تیموریان بلند شد و بطرف او قدم برداشت ، بالای سر بهرام ایستاد ، بهرام اینبار کامل روی صندلی لم داد و با بی حوصلگی به او نگاه می کرد ، تیموریان با صدای که تلاش می کرد آرام باشد
و بلیطهای که به اسم خودت گرفتی اینجا رو اشتباه کردی و اینکه تو خیلی بی احتیاط دنبال یه سری چیز خاص می ری که راحت گیر می افتی
واقعا ؟!
و با تمسخر خیلی آرام سرپا ایستاد و سرش را بطرف تیموریان که قدش از او کوتاه تر بود خم کرد و با چشمانی باریک شده پر از خشم به او زل زد
ببین آقای .... چی بود ؟
تیموریان سرش را بالا گرفته و به چشمان عصبانی او چشم دوخته بود
تیموریان
آقای تیموریان بار بعد وقتی خواستی بیای سراغم با مدرک درست و حسابی بیا من الان کار دارم و دارم میرم ، حوصله مزخرفاتی که می گی رو ندارم و خیلی خسته ام
romangram.com | @romangram_com