#بناز_پارت_76

با سر رو صدای ما همه از اتاق ریختن بیرون و وقتی فهمیدن همه می اومدند توی اتاق و سر می زدند . که ببین راست بوده یا نه .

فریبا آروم کنار گوشم گفت : تو زدی شکستی

: نه

فریبا : کی بود

: آرش

فریبا : او اینجا چیکار می کرد

: بهش گفته بودم بیاد و سنگ بزنه به شیشه

فریبا : چطوری هماهنگ کردید

: گوشیم روشن بود اون همه چیز و شنید قرار بود هر وقت من خواستم حضورش و نشون بده اون یک سنگ به شیشه اتاق بزنه .

فریبا : فکر کنم ناراحت شد که زد شکست .

گوشیم زنگ زد : آرش

: سلام خوبی ، ممنون به موقع بود

آرش : مرسی ببخشید یکم محکم شد

: ایرادی نداره

آرش : کسی که کاریش نشد

: نه خوشبختانه

آرش : بناز حالا اون که اول اسمش ز بود کی بود


romangram.com | @romangram_com