#بناز_پارت_113
: خوب این یعنی چی ، بسام خیلی آقا بوده که بهش گفته
آرش : منم دقیقاً همین حرف و بهش زدم .
: بسام خیلی آقا است من خیلی براش احترام قائل ام
آرش : بسام تو رو دوست داشته درسته
برای یک لحظه جا خوردم : نه
آرش جلوم ایستاد : ولی لحظه ای که تو رو دید من تونستم از توی چشم هاش این و بخونم
: نه آرش من و اون فقط دختر عمو و پسر عموم
آرش لبخندی زد : من هنوز دانبال اون (ز) می گردم
: تو دیونه ای آرش ، دنبالش نگرد نیست
آرش سفارش غذا داد و دوباره برگشتیم پیش بقیه
به پشتی تکیه داده بودم آرش دستش و گذاشته بود پشت سرم . آروم تو گوشم گفت : بناز دوستم داری ؟
بهش نگاه کردم : نه
آرش : بسام شما تو فامیلتون کسی رو دارین که اول اسمش با « ز» شروع بشه
حسابی جا خوردم, به فریبا نگاه کردم اونم حالی بهتر از من نداشت !
بسام خندید : برای چی می خواهی ؟
آرش : همین طوری
آیلین : اسم دایی بسام با « ز » شروع میشه اسمش خیلی سخت بود
romangram.com | @romangram_com