#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_50


يه سال ديگه و من آواره تر تو اين شهر رو تازه معني ميكنم.

اشكام ميريزه و من صيغه ايم.

*******

روي صندلي اون سانتافه سرمه اي رنگ وثوق نشسته نگامو از شيشه دادم به اون همه فضاسازي محشر و گفتم : تو كجا زندگي ميكني؟

- نترس ، ازت دور نيستم.

- يعني تو خونه آقايي؟

- يه جورايي.

- من حوصله معما حل كردن ندارم.

- بذار برسي ، مامانم واست همه چيو تعريف ميكنه.

- مامانت اون وقت ناراحت نميشه تو به يه دختر صيغه اي اين همه لطف داري؟

- ببين ، يه بار ديگه ، دارم تاكيد مي كنم يه بار ديگه اين كلمه از دهنت در بياد تضمين نمي كنم دهنت پر خون نشه.

- همه كه زدن ، تو هم بزن.

- ببين آمين توي اون خونه مطمئنا همه دوست دارن ، حتي ميتونم تضمين كنم مامان باباي اون مرتيكه هم ببيننت عاشقت ميشن.

- تو چي كاره اوني؟

- يه عمر نفس به نفس همديگه زندگي كردن چي كاره بودن نداره.

خيره بيرون شدم و اون اين بار واسه شكست اون سكوت سنگين روي وزن فضا گفت : شايد ميون آدماي تو اون خونه اون هم باشه.


romangram.com | @romangram_com