#_به_من_بگو_لیلی_پارت_13
با دست اشاره ای به خود مرد زد که امروز با کت و شلوار مشکی خوش دوخت جلوش نشسته بود. به نظر می رسید که با اشاره ی نسیم نرم تر شده باشه. آروم تر گفت: نگران من نباشید، من به هر جور فشاری عادت دارم.
- میشه توضیح بدید چه فشاری؟
- من که مریضتون نیستم!!
مراجع های کله شق تر از این هم داشت و عادت کرده بود، تحت هر شرایطی خونسردیش رو حفظ کنه. در واقع می دونست که آدم های بدون مشکل گذرشون به این دفتر نمی افته. آروم گفت: من اینجا مریض ویزیت نمی کنم... اصلاً دکتر نیستم، فقط کارشناسی ارشد دارم. اینجا هم مطب نیست، دفتر کاره!
مرد نفس عمیقی کشید و آروم بیرون داد. بعد گفت: چطور می تونم مطمئنتون کنم که مشکلی ندارم؟
- به خودتون یه مرخصی چند ماهه بدید و این دوره ی مشاوره رو طی کنید.
مرد صداش رو دوباره بالا برد: اعتبار حرفه ایم رو لکه دار می کنه، چرا نمی فهمی؟!!
- لطفاً آهسته تر صحبت کنید!
نسیم از این لحن و تون صدای دکتر اصلاً خوشش نمی اومد. بهتر بود قاطعانه تر برخورد کنه، نرمش رو میذاشت برای گفتگوهای اصلی در خلال جلسات. ادامه داد: کمیسیون پرونده رو به من سپرده، پس گرفتنش به این سادگی ها نیست... روال قانونی داره! که بدتر مشکوک کننده است.
مرد به خنده افتاد و چشم هاش رو بست. با دست روی پلک هاش فشار داد. نسیم با این تجربه ی کار چند ساله و درس و مطالعه دیگه کاملاً مطمئن بود که چیزی تعادل رفتاری این مرد جوون رو به هم زده، چیزی داره بدجور اذیتش می کنه و اگر با این وضع به کار ادامه بده، ممکنه جون خیلی ها به خطر بیفته. تعلیق از کار چیزی نبود که به سادگی برای هر دکتری پیش بیاد. اما می دونست وادار کردنش به همکاری و جلب اعتمادش کار طاقت فرساییه. با لحن ملایم همیشگیش گفت: لطفاً آروم باشید و خودتون هر وقت آماده شدید، شروع به صحبت کنید. سوال پیچ کردن جزء متود های من نیست.
مرد نگاهش رو از سرامیک های سیاه و سفید کف گرفت و به نسیم دوخت که می گفت: من حتی پرونده ی مراجعینم رو نمی خونم. ترجیح میدم به جای پیش داوری با یه سری اطلاعات ناقص و گاهی غلط!، همه چیز رو از دیدگاه شما بررسی کنم.
- ...
romangram.com | @romangram_com