#بازمانده_ای_از_طبیعت_پارت_84

چی داری بلغور میکنی اخه دختر به شیطانم نظر داری اخه؟؟؟خو خوشگله اخه !!!به تو چه که
خوشگله، با خودم همچنان درگیر بودم که چند تا قدم رفت جلو برگشت سمتم :
_میای یانه ؟؟؟
_تو که چیزی تنت نیست .....
_خوب؟؟؟
_اینجوری لخت میخوای بیای؟؟؟
_همچین میگی لخت انگار چیزی تنم نیست ،بعدشم نکنه انتظار داری همون لباس تنم کنم......
نه دیدم حرف معقولی میزنه نمیتونم کاری کنم و دنبالش راه افتادم.....

کارل:
با حرص گام برمیداشتم دختره نفهم زد لباسام نابود کرد، تقصیر خودمه که کلید کردم با اژدها بیاد ،چی
چی تقصیر خودمه نکنه انتظار داشتی پیاده این همه راه با این دختر بیام.......
داشتم لباسام درمیاوردم نگاه خیرش به بدنم من یه جوری کرد ،بس کن کارل تو اهداف مهم تری داری
الان فقط هدفت پیدا کردنه بازمانده اس و بس......

تیارانا :
الان دوروزه که من با این گل پسر ببخشید گل شیطان چه گیری دادبه گلش خلاصه با این کارل مشغول
گشتن باز مانده هستم ،همه ی این منطقه گشته بودیم فقط یه جایی مونده بود که اسمش اونقدر

romangram.com | @romangram_com