#باورم_شکست_پارت_157
- امیر آراد چطور میتونی اینهمه منظم و اتو کشیده باشی؟
راست میگفت. این برادر نظامی اش در خانه راحت تر و کمی بی نظم تر از خودش بود. انگار جایشان عوض شده بود.
- منظم بودن در خانواده ی ما طبیعی هست.
- آره ، اما تو ذاتاً...
صدای در سر هر دو را برگرداند و با دیدن نرگس هر دو سر پا ایستادند.
- چرا اینجا نشستید؟
- داشتیم حرف می زدیم.
- شما اومدی دنبال امیرآراد، خودت هم موندگار شدی؟
محکم به پیشانیش کوبید و دست امیرآراد را کشید و با خودش به بیرون برد.
- الان شیرینی ها آب شده و نسکافه یخ بسته.
- امیر آرمان، آروم تر.
romangram.com | @romangram_com