#باورم_شکست_پارت_145

دستانش را به نشانه ی بیا به سمتش دراز کرد و دخترک را کنار خودش نشاند. چهره اش خسته بود و اندکی کلافه.

- چیزی شده بابا جان.
- چیز مهمی نیست.
- پس چیزی هست اما مهم نیست.
- با آرزو صحبت می کردم. نمیدونم چرا رفتارش عوض شده.
- حساس هستید و زودرنج.
- مسئله این نیست. روی موضوع ازدواج امین حساس شده.
- طبیعیه. حس میکنه ممکنه عروس خانم آینده اثر سوء بذاره.
- آخه ...
- نگران نباش. خودت رو هم اذیت نکن.
بی حوصله تر از آن بود که دلداری دادن کسی حالش را بهتر کند. سکوتش پر بود از همهمه و کلافگی ذهنی که راه به جایی نداشت.

- کمی استراحت حالت رو جا میاره.

romangram.com | @romangram_com