#باورم_شکست_پارت_142
ماشین را پارک کرده و پیاده شد. چند قدمی برنداشته بود که صدای گوشی اش بلند شد.
- الهم صلی علی محمد و آل محمد.
- چی شده آرزو خانم.
- امشب قراره بریم خونه لیلی جون.
لیلی غلیظی که ادا کرد حکایت از گر گرفتن و اعصاب نا آرامش داشت.
- آرزو مشکل دقیقا کجاست؟
- یلدا من حسودم؟
به حق چیزهای نشنیده. این دختر قطعاً باید خودش را به روانشناسی معرفی می کرد و از تجربیاتش بهره می جست.
- آرزو این حرف ها چیه؟
- امین خان فرمودند.
romangram.com | @romangram_com