#باورم_شکست_پارت_134
- عمه جون میز رو بچینم.
- آره عزیزم. میام کمکت.
- کاری نیست، انجام میدم.
- باشه مادر.
آرام به سمت آشپزخانه روان شد و شروع به چیدن میز.
ساده اما تمیز. هیچ گاه زندگیشان درگیر تجملات نشد که نشد. به رغم اینکه دستشان به دهنشان می رسید همیشه ساده زندگی کرده بودند. محقرانه نبود اما تجملاتی هم نبود. سرویس چینی اشان به روز بود اما باز هم از چینی گل قرمز جهیزیه خان جون که دیگر جزء عتیقه جات حساب میشد استفاده می کردند.
این آرامش را دوست داشت. دورشان خلوت بود اما ...
- چی ذهنت رو مشغول کرده؟
romangram.com | @romangram_com