#باورم_شکست_پارت_127
- شمسی خانم که نیومد.
- نه دیگه، شمسی خانم گفت چوب خطت پر شده. خودت به کارات برس.
- آرزو سلام رسوند.
- سلامت باشه. حالش خوب بود؟
- کمی حال و هواش ابری شده.
- چرا؟
- قضیه ی ازدواج امین و لیلی قوت گرفته.
- پس همین روزا تو کوچه شون عروسیه.
- ظاهراً و این کمی آرزو رو حساس کرده.
- طبیعیه. کم کم حل میشه.
"اوهم" ی گفت و مشغول شستن خیار و گوجه ها شد تا در نبود شمسی خانم زیر کار در رو سالاد شیرازی بسازد که لنگه اش در هیچ کجا پیدا نشود.
romangram.com | @romangram_com