#برده_رقصان_پارت_85
پرویس جواب داد:
- بردۀ آن اسپانیایی. فراموش کردم که چرا زبانش را بریده اند. فکر می کنم ناخدا کاتورن هم موقعی که متوجه این
موضوع شد تعجب کرد. او از آن اسپانیایی خوشش نمی آید. دفعۀ پیش موقع چانه زدن سر پول، بهترین مشروب
ناخدا را تا ته خورد.
من هیچ نگفتم. ناگهان سرگیجه به من دست داد. قبلاً هم چنین حالتهایی به من دست داده بود. موقعی که نمی
دانستم کجا هستم و هنگامی که همه چیز به نظرم عجیب و نرم و تیره می آمد، این حالت برای چند ثانیه و گاه چند
دقیقه در من ایجاد می شد. من با ناامیدی به پرویس نگاه کردم. موقعی که «سام ویک» فانوس را کنار کشید،
نتوانستم چشمان پرویس را ببینم؛ اما، عجب آرواره های عظیمی داشت!
لبهایش می جنبید. من هیچ چیز نشنیدم.
صدا زدم:
- پرویس!
او دستش را به شانه ام گذاشت و من محکمتر ایستادم. او دوباره گفت:
- سر پول چانه می زنند.
این چانه زدن از ساحل آفریقا شروع شده بود و اکنون در اینجا به پایان می رسید.
پرویس می گفت:
- می گویند آن اسپانیایی، ثروتمندترین دلال کوبا است.
گوشهایم تیز شد، دوباره عرشه را زیر پای خود حس کردم. پرویس به حالت تحسین آمیزی اضافه کرد:
- او به مأموران بلند پایه رشوه می دهد.
گفتم:
- چرا باید به آنها رشوه بدهد؟
گفت:
- آخر می گویند دولت اسپانیا تعهد کرده است که برده داری را بکوبد... البته این کار را نمی کند. درست مثل ما!
گفتم:
- خوب همۀ دولتها به همین ترتیب بر ضد این تجارتند.
romangram.com | @romangram_com