#باران_بی_قرار_پارت_99
_باشه باشه صبرکن سرمت تموم بشه
اشک ازچشمام جاری شدوبااصرارگفتم:
_همین الان
ازسروصدای من پرستاراومدتواتاق وباعصبانیت گفت:
_چه خبره؟یکم آرومتراینجابیمارستانه
توجهی نکردم دست سوشاروکشیدم وگفتم:
_بارانا...میخوام ببینمش
بانگرانی نگام کردوبه پرستارگفت:
_ کی سرمش تموم میشه؟
_چیزی نمونده چنددقیقه دیگه تموم میشه
بازم ازسوشاخواهش کردم:
_سوشاخواهش میکنم...
نگاش بی تاب شد،مامانودیدم که ازدراومدتوسرموتوآغوش گرفت وگفت:
_آروم باش عزیزم چراگریه میکنی؟قربونت بشم اروم باش
romangram.com | @romangram_com