#باران_بی_قرار_پارت_93
_سوشاجان؟
برگشت سمتم،لبخندزدوگفت:
_جانم؟چیزی شده؟
_کیانوندیدی؟
_کیان؟ چرااونجاست
به سمتی که اشابه کردنگاه کردم ودیدمش خوشحال شدم پس اومده بود!کناربنیامین وباباایستاده بودآرتین کوچولوهم بغلش بود!درست اونطرف سالن
_بریم پیشش؟
بازوموتودستش گرفت وگفت:
_بریم گل یاس
تانزدیکش شدم بلندصداش زدم:
_کیااااان!
به سمت صدابرگشت وبادیدن من خنده رولبش اومد
_به سلام پنگون خانم
لباموجمع کردم وبه سوشانگاه کردم که اونم داشت می خندیدبانگاه من خندشوقورت دادوبه کیان گفت:
romangram.com | @romangram_com