#باران_بی_قرار_پارت_25
_ سلام
کارن وسحرهردوبه سمتش برگشتندوجوابش رادادند.کارن لحظه ای باتعجب اورانگریست وگفت:
_ چی کارکردی باخودت پسر؟چرااینقدرآشفته ای؟دیشب نخوابیدی؟باراناکجاست؟
سوشاخواست صحبت راخاتمه دهدوسریع گفت:
_ باراناتوماشین خوابه کیان پیششه.راستی...چرانرفتین پیش کلاله؟
سحراین بارباناامیدی گفت:
_ خودش نمی خوادماروببینه
سوشاوارفت
_ یعنی چی؟هنوزم حاضرنیست هیچ کسوببینه؟
سحرسرش رابه نشانه نفی تکان داد.
سحر_ باراناروهم نمیخوادببینه؟
سوشاآرام گفت:
_ دیشب دیدش
سحر_جدی؟
romangram.com | @romangram_com