#برایم_از_عشق_بگو_پارت_29

مامان کجاست؟
نمی دونم رفته بیرون.
ارشیا همچنان به ارشیا زل زده بود. ماکان اعتراض کرد:
چی می گی بابا؟
ارشیا ابرویی بالا انداخت و گفت:
هیچی.
ترنج به ماکان و ارشیا مشکوکانه نگاه کرد و گفت:
جریان چیه؟
ماکان موضوع را عوض کرد و گفت:
راستی شما دو تا کجا بودین؟
ارشیا گفت:
دانشگاه الانم تصمیم داریم بریم توی کوچه علی چپ رستوران؟ شما احیانا اونجاها که با کسی قرار ندارین؟
ماکان از کنار ارشیا رد و شد و تنه محکمی به او زد و گفت:

romangram.com | @romangram_com