#بر_خاک_احساس_قدم_میگذارم_پارت_49

-بچه پررو..خدافظ..

-بای..

سریع رفتم حموم یه دوش گرفتم و ترگل ورگل اومدم بیرون..! ساعت رو نگاه کردم شیش بود..این مثلا دوش سریع بود!!! نشستم رو صندلی میز توالت و مراحل خوشگل سازی رو اغاز کردم..یه مانتو قهوه ای همراه با شال کرم بیرون اوردم و اونا رو هم پوشیدم.. خوب بود..مثل همیشه بدون اینکه موهامو خشک کنم شال رو رو یرم انداختم..و برای محکم کاری هم کت بافتمو برداشتم و از خونه اومدم بیرون و رفتم سراغ میترا و کیانا..سر یه میدون قرار گذاشتی که همه با هم حرکت کنیم..پسرا هم که اومدن همگی با هم رفتیم سمت کافی شاپ..دخترا سفارش کیک و قهوه دادیم و پسرا هم به تبعیت از ما همون کار رو کردن..تصمیم گرفتیم یه دوری تو شهر بزنیم تا بریم واسه شام..

تو را بودیم و دخترا هم سوار شاستی بلند مامان که فعلا مال من بود شدن..کیانا صدای پخش رو تا ته زیاد کرد و میترا هم دنبال یه اهنگ به قول خودش درست و حسابی بود..

-وای میترا کر شدم..نمیذاری یه اهنگ درست و حسابی هم بخونه که..لا اقل صداشو کمتر کن..

-نه الان پیدا میکنم.. بعدم رو یه اهنگ استپ کرد و صداشو از اون حدی که بود بالاتر بود.. صدا به صدا نمیرسید و با داد و هوار با همدیگه حرف میزدیم..

نوا- هانا تخته گاز کن..با لاک پشت مسابقه بذاری اون اول میشه..

-اوکی..با کی؟

نوا-چی با کی..؟....اه میترا صدای اون رو کم کن نمیشنوم چی میگه!

-میگم کورس امشب با کی باشه؟

نوا چنان جیغی کشید که همون یه ذره شنواییم رو هم از دست دادم.. بقیشونم دست و سوت رو شروع کردن..

شبنم با یه لحن خنده داری گفت: با یکی که کلاسش به کلاس ماشینمون بخوره.

-خب من از کنارشون رد میشم شما هرکردوم رو که خواستین علامت بدین.. اول از کنار ماشین سیامک رد شدم..

میترا تو جاش بالا پایین میپرید و انگشت اشاره اش رو هدف گرفته بود سمت ماشین سیامک:

-اره ...اره..خودشه...باید روی اینو کم کنیم..

دخترا-نــــــــــــــــه....بعدی

نفر بعدی پراید رامین بود که جیغشون درومد:

-نـــــــــــــــــه!

بعدی پرشیای امیر حسین بود..کیانا که تو دلش خربزه قاچ میکردن گفت:


romangram.com | @romangram_com