#باغ_پاییز_پارت_62


-چشم فیروزه خانم شما تشریف ببرید مهمونها منتظرتون هستند .

با رفتن فیروزه خان به سمت بهار برگشتم که دیدن لپهای گل انداخته اش خنده ام گرفت . پرسیدم:

-چرا اینقدر قرمز شدی؟

-وای مردم از خجالت . چقدر تعارف تیکه پاره میکنن .

-بهار یعنی میگی بریم؟

سرش رو بلند کرد و به چشمام نگاه کرد .

-اگه دوست نداری نیا من میرم زودی هم برمیگردم .

اول خوشحال شدم . اما بعد نمیدونم چه حسی مجبورم می کرد که من هم برم . دوست داشتم چهره پری رو در لباس جشن تولدش ببینم . دلم میخواست ببینم سروش چطور نگاهش میکنه . کنجکاوی مرموزی زیر پوستم دوید و با لحنی عادی گفتم:

-نه تنها که بده .منم میام ....


romangram.com | @romangram_com