#بچه_مثبت_پارت_97
بعدم آروم طوری که فقط من بشنوم گفت:
- همش زیر سر توئه که فرناز احمق انقدر منو تیغید که مجبور شدم ماشینم رو بفروشم.
- به من چه؟ خودت گند زدی. حالا بچه رو سقط کرد؟
- آره، یه هفته میشه.
سوار که شدیم کوروش گفت:
- ولی خدایی اون دختره، فامیل متین، چه تیکه ای بود!
شقایق با هیجان گفت:
- تازه بدون روسری ندیدیش.
- زهرمار شقایق! کوروش تو هم بهتره سرت به کار خودت باشه.
- می گم ملی، تو که سر متین شرط بستی، منم سر ...
- ا، بسه دیگه، هر چی بهت هیچی نمی گم. مائده اهل این حرفا نیست.
- تو از کجا می دونی؟
- می دونم دیگه.
- مگه متین هست؟
- نه، مگه نمی بینی بعد این همه وقت محل سگم بهم نداد؟
- آهان، پس بگو از کجا دلت پره.
- کوروش بحث این حرفا نیست، مائده خیلی ماه و خانومه ضمنا دوستمه، نمی خوام اذیتش کنی.
- اذیت کدومه؟ یه دوستی ساده س.
- خودت رو سنگ رو یخ نکن.
romangram.com | @romangram_com