#بچه_مثبت_پارت_92
مائده با هیجان گفت:
- بچه ها یکی یکی بریم غسل زیارت بگیریم و اگه موافق باشید همین امشب بریم حرم.
شقایق گفت:
- حالا چه عجله ای داری؟
مائده گفت:
- دل تو دلم نیست برای دیدن امام رضا، بعدشم من بعد ناهار خوب استراحتم رو کردم و اصلا خسته نیستم. خب، کی با من میاد؟
شقایق گفت:
- من که خوابم میاد.
یلدا هم سریع رفت سراغ چمدونش که وسایلش رو برداره بره غسل کنه و من هم بلاتکلیف اون وسط ایستادم.
- ملیسا جان تو میای؟
- خب باشه میام. فقط در مورد غسل زیارت ...
- برات توضیح می دم.
***
قبل از این که از وارد صحن بشیم، مائده گفت:
romangram.com | @romangram_com