#بچه_مثبت_پارت_62






***





- وای ملیسا، چه رویی داری دختر.

- ملی حالا دختره کی متین بود؟

- چرا هر چی بهت اشاره می کردم نمی اومدی؟

به سمت بچه ها برگشتم و گفتم:

- چه خبرتونه هی پشت سر هم سوال می پرسید؟ دختره، دخترداییش بود.

یلدا گفت:

- حتما نامزدشم بود.

- نه بابا، با هم خواهر و برادرن یه جوارایی، چون مامان متین به هر دوشون شیر داده.

کوروش خندید و گفت:

- مامان من به منم دلش نیومده شیر بده، اون وقت مامان این پسره هم زمان دو نفر رو ساپورت می کرده.

خلاصه با شوخی و مسخره بازی به دانشکده برگشتیم.

فرناز دم کلاس کشیک می کشید و تا ما رو دید آینه ی جیبیش رو شوت کرد تو کیفش و اومد.

- کوروش باید باهات حرف بزنم.


romangram.com | @romangram_com